رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

دختر پاییزی ما

هفت ماهگیت مبارک عزیز دلم

رستای عزیزم عزیزم هفت ماهگی شما مصادف شد با 21 ماه رمضان، این اولین ماه رمضانی هست که ما سه نفریم. البته پارسال هم شما تو دل مامانی بودی و خیلی ماه رمضان خوبی بود. عزیزم قشنگی ماه رمضان به روزه گرفتنشه ولی من امسال هم نتونستم درست و حسابی روزه بگیرم. خب از حال و هوای این روزات بگم که اینقدر نازو خوشگلی و کارای با مزه می کنی که همش دلم برات ضعف میره...تازگی یاد گرفتی زبونتو بیاری بیرون و بعد باهاش صدا در بیاری یا اینکه خیلی تند تند با بینی ات نفس می کشی که خیلی با مزه و خوردنی میشی، بابا و ماما و دد میگی، خودت میشنی و تا مدتها با اسباب بازیات بازی می کنی، خودتو میندازی تو بغل من و بابایی، خلاصه اینکه خیلی شیطون شدی ..اینم از عکسای...
29 تير 1393

رستا و جام جهانی

نفس مامان این روزا که جام جهانی فوتبال شده، شما بیشتر عاشق تلویزیون شدی، هر چقدر هم من سعی می کنم نذارم تلویزیون ببینی بازم یه طوری می چرخی به سمت تلویزیون، این عکسا رو هم روز بازی ایران و بوسنی ازت گرفتم ولی چون ایران باخت تا الان نذاشتمشون ولی دیدم حیفه این عکسای خوشگل تو وبلاگت ثبت نشه، مامانی عاشقتممممممممممم. ...
19 تير 1393

رستا و یه عالمه تغییرات

دختر گلم زندگی شما از 5 ماهگی تا الان که  شش ماه و نیمه هستی خیلی خیلی تغییر کرده، ماشالا شما یک زبل خان درجه یک هستی... از 5 ماه و نیمگی با کمک دیگران می نشستی و  6 ماهه 2، 3 روزه بودی که خودت به تنهایی می نشستی...الانم مدتها می شینی تا جایی که ما فکر می کنیم کمرت خسته شده و میایم کمکت.... شما از چند روز مونده به 6 ماهگی غذا خور شدی، اول از آب برنج شروع شد و تا حالا فرنی و حریره بادوم و پوره برنج و هویجو امتحان کردی امروز هم به پوره ات سیب زمینی اضافه کردم...این عکس اولین غذاخوردنه که خیلی خوشحال بودی...   یه روز خوب یعنی 6 تیر ، بابایی برای اولین بار فهمید دندونای شما یه کوچولو در اومدند. ما خیلی خ...
12 تير 1393

دنیای کوچک مادری

 آه ای دنیای کوچک مادرانه من !!! حال مرا اگر میپرسید این روزها سرم گرم زینک اکساید ها و آیروویت هاست  ویتاگلوبین ها و سانستول ها و یا پریمیوم ها ... دغدغه تعویض پوشکت یا وعده غذاییت و حسرت این بشقاب غذایت که همیشه پر است و خالی نمیشود. این روزها به راه حلی فکر میکنم برای وزن گیری!!! شیرت را که میخوری من چه خوشحالم وقتی سیر میشوی یا لبخند میزنی!!! تو نمیدانی از چشمهایم که بیخوابی ماه هاست آنها را گروگان گرفته است. و دنیای کوچک مادرانه من خوب میداند چگونه در حسرت حمامی گرم و سکوتی مطلق وساعتی چند در خلوتی غریب هستم...چیزی که مدتهاست دیگر تجربه اش نکرده ام. هر جا بروم فکر تو را نیز با خود خواهم برد و مثل دونده ای در م...
12 تير 1393

شش ماهگیت مبارک

دختر گلم، ششش ماه از حضور زیبای شما توی خونه ما میگذره،مثل هر ماه، برای شما ماهگرد گرفتیم ولی این بار یکم مفصل تر با مهمونای بیشتر و غذاهای خوشمزه تر...     این میز خوراکی هااااا، کاپ کیکارو عمه فرگل زحمتشو کشیده..... دخترم اون شب با تمام خستگیت خیلی خوشحال بودی... مهمونای ویژه اون شب ما بابا جون و مامان جون و عمه ها بودند اینم از کادوهای شما و رستا خانوم بعد از مراسم                                  ...
2 تير 1393

در آستانه 6 ماهگی از روی دلتنگی

دختر عزیزم فراتر از بی نهایت دوستت دارم با تمام سختی هایی که در راه بزرگ کردنت می کشم، نیم ساله ی من سالهاست که با توام، می گویند برای رسیدن به خدا راههای بسیاری هست می گویم چشم های تو نزدیک ترین راه رسیدن به خداست....عاشقانه دوستت دارم وبسیار خوشحالم که احساسم را زمانی می فهمی، زمانی که مانند من نیمی از عمرت را صرف نیم سال از عمر دیگری کرده باشی...  
26 خرداد 1393

پنج ماهگیت مبارک

گل دخترم خداروشکر پنج ماهه شدی ....منو ببخش که یکم دیر پنج ماهگیتو تبریک گفتم همش به خاطر این ویروس بدی بود که افتاده بود توی کامپیوترم و نمیذاشت عکسای نازتو بریزم روش...قربونت برم که روز به روز نازنازی تر میشه، عزیزم آرومتر بزرگ شو می خوام تمام لحظه های با تو بودن رو جشن بگیرم، می خوام بزرگ شدنت رو لحظه به لحظه توی ذهنم ثبت کنم، می خوام عاشقانه برات مادری کنم، می خوام هر شب برای سیر کردن تواز خوابم بگذرم،می خوام هر روز که از خواب بیدار میشم قیافه قشنگ بی دندونت که با لبخندش صبح رو به من تبریک میگه جلوی چشمام باشه،می خوام تلاشت رو موقع رسیدن به اسباب بازیهات ببینم و بعد کمکت کنم که به بزرگترین آرزوت برسی، فرشته کوچولوی من آرومتر بزرگ ش...
10 خرداد 1393

رستا به شیراز می رود

دختر عزیزم  شما برای اولین بار در روز 20 اردیبهشت سال 93 به همراه مامان و بابا و خاله نرگس رفتین شیراز.  قربونت برم تو ماشین خیلی راحت بودی و بیشتر وقتا لالا می کردی... بعضی وقتا هم آواز می خوندی قربون صدات برم شما در این سفر خیلی جاهای قشنگ رفتی مثل پاسارگاد ارگ کریمخان دروازه قران باغ گلشن، باغ دلگشا، سعدیه  باغ ارم  حافظیه، نقش رستم البته خیلی جاهای قشنگ هم مثل تخت جمشید و بازار وکیل نرفتیم چون خیلی گرمایی هستی و ترسیدیم نور افتاب اذیتت کنه، توی این عکس آخری هم باد می اومد که اینقدر خوشحالی گلم ...راستی ش...
24 ارديبهشت 1393

روز پدر

بايد دختر باشي تا بدانی پدر لطيف‌ترين موجود عالم است... بايد دختر باشي تا ته دل‌ات قرص باشد که هيچ‌وقت جای دست پدر روی صورت‌ات نخواهد افتاد مگر به نوازش!   بايد پدر باشي تا بداني دختر عزيزترين موجود عالم است... تا پدر نباشی نمی توانی درک کني دختر داشتن افتخار پدر است!!! بايد دخترِ پدر باشی تا احساس غرور کني...   بايد پدر- دختر باشيد تا بدانيد چه شگفتی هايی دارد اين عالم! چه عزيز است اخم تلخ پدر و ناز دختر... چه نازک است دل پدر که طاقت ديدن اشک دختر را ندارد... بايد پدر-دختر باشيد تا...   پدرم، تنها کسی است که باعث ميشه بدو...
24 ارديبهشت 1393