رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

دختر پاییزی ما

آخرین نشانه جنینی

دختر گلم ناف شما در نهمین روز از تولدت افتاد و مارو خیلی خیلی خوشحال کرد آخه این اولین مرحله بزرگ شدن شما بوددددد، قربونت برم که قراره هر روز بزرگ و بزرگتر بشی این روزا کار ما شده نگاه کردن به شما توی خواب و بیداری تا ببینیم چقدر بزرگ شدی، چه تغییراتی کردی، شبیه کی شدی؟؟ اینجا بعد از افتادن نافت هست که دیگه راحت تونستیم سرهمی تنت کنیم. ...
17 دی 1392

دخترمون 28 آذر دنیامون رو عوض کرد

کنون که در چمن آمد گل از عدم بوجود        بنفشه در قدم او نهاد سر بسجود بنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگ      ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ  که همچو روز بقا هفته ای بود معدود شد از خروج ریاحین چون آسمان روشن  زمین به اختر میمون و طالع مسعود ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم    شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود جهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گل ولی چه سودکه در وی نه ممکن است خلود چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار        سحر که مرغ برآید به نغمه داوود به باغ تازه کن آ...
8 دی 1392

فقط 1 روز دیگه به تولد رستا خانوم مونده

بالاخره انتظارا به پایان رسید و شما فردا میای تو بغلممممممم ،  عزیزم احساس امشبم اصلا قابل وصف کردن نیست، خیلی فکر کردم که چطوری بیانش کنم ولی واژه ای براش پیدا نکردم... عزیزم دروغ نگم استرس زیادی دارم چون اولین باره قراره برم اتاق عمل و بیهوش بشم،اولین باره که قراره مادر بشم، اولین باره که قراره یه موجود کوچولو برای همیشه مال من باشه، اولین باره که میخوام ببینمت .....یعنی چه شکلی هستی دخترم؟ کچلی یا پرمو؟ چشمات چه رنگیه؟ پوستت؟ مماغت ؟؟؟؟ توپولو هستی یا ریزه میزه؟ هر شکلی که باشی و مثل هر کسی باشی برای من قشنگترین فرشته کوچولوی آسمونی هستی.... دخترکم فردا برای شما هم روز سختی خواهد بود، شما از یه دنیای گرم و مرطوب، کم ...
27 آذر 1392

فقط 2 روز دیگه به تولد رستا خانوم مونده

دختر عزیزم  3 فصل زیبا رو با هم گذروندیم، با هم نفس کشیدیم، خوابیدیم، خندیدیم، گریه کردیم و.....با اومدن بهار، تموم لحظه های زندگیمو بهاری کردی پر از طراوت و سرزندگی...بعد از اون وارد تابستون شدیم همه چیز زیبا و آفتابی بود، بالاخره فصل سوم با هم بودن هم از راه رسید و حالا پاییز با تمام زیبایی هاش داره تموم میشه و با تموم شدن اون انتظار ما هم به پایان میرسه....حس این روزهای آخر حس عجیبیه، هم خوشحالم هم دلتنگ، خوشحالی از دیدن فرشته کوچولویی که 3 فصل منتظر دیدنش بودم و کلی برای اومدنش نقشه کشیده بودم اما دلم برای روزای با هم بودنمون تنگ میشه ، روزایی که همه وجود مامانی رو تصاحب کرده بودی و حرف حرف شما بود، روزایی که دیگه تکرار نمیشه د...
26 آذر 1392

فقط 3 روز دیگه به تولد رستا خانوم مونده

رستای عزیزمم دیگه باید فهمیده باشی که چه خدای مهربونی ما رو آفریده و از ما محافظت می کنه وقتی فهمیدم تو را دارم اولین آرزوم این بود که تو قلب داشته باشی بدون هیچ تردیدی قشنگترین لحظه ی زندگیم وقتی بود که صدای قلبتو شنیدم اونم برای من که یه تجربه تلخ داشتم، آرزوی بعدیم این بود که یه نشونه از خودت به جا بذاری که بفهمم هستی، روزهای زیادی ذهن من درگیر این بود که اصلا تو هستی یا نه،آرزوی بعدیم این بود که صحیح و سالم باشی ،بعد از این آرزویم این بود که به یک حدی برسی که اگه بدنیا بیای زنده بمونی بعضیا می گفتن تا هفته 28 بعضیا می گفتن تا هفته 32 و...، بعد از اون که دیگه خیالم بابت موندنت راحت میشد آرزوی این بود که هیچ کمبودی نداشته باشی و شاد...
25 آذر 1392

فقط 4 روز دیگه به تولد رستا خانوم مونده

اکنون که به  لطف الهی و به امید خدا دخترم رستا در روزهای آینده پا به عرضه گیتی خواهد گذاشت، در پیشگاه خدای متعال قسم یاد می کنم که: تمام سعی و تلاشم را برای رشد جسمی و شخصیتی اش به کار گیرم و در این راه از هر چه مورد نیاز است استفاده کنم. جهان را برایش بسیار زیباتر از آنچه که هست توصیف کنم، دنیای زیبا با انسانهایی که همه دوست داشتنی و مهربان اند. عشق به همه موجودات عالم از جمله  انسان و حیوان و گیاه و ... را به او بیاموزم. او را با خالق جهان و تمام مقدسات دنیا آشنا کنم و در انتخاب بهترین شیوه و روش زندگی به او کمک کنم. به توانایی های او احترام گذاشته و پیوسته او را تشویق کنم و ناتوانایی هایش را بپذیرم . برا...
24 آذر 1392