فقط 2 روز دیگه به تولد رستا خانوم مونده
دختر عزیزم
3 فصل زیبا رو با هم گذروندیم، با هم نفس کشیدیم، خوابیدیم، خندیدیم، گریه کردیم و.....با اومدن بهار، تموم لحظه های زندگیمو بهاری کردی پر از طراوت و سرزندگی...بعد از اون وارد تابستون شدیم همه چیز زیبا و آفتابی بود، بالاخره فصل سوم با هم بودن هم از راه رسید و حالا پاییز با تمام زیبایی هاش داره تموم میشه و با تموم شدن اون انتظار ما هم به پایان میرسه....حس این روزهای آخر حس عجیبیه، هم خوشحالم هم دلتنگ، خوشحالی از دیدن فرشته کوچولویی که 3 فصل منتظر دیدنش بودم و کلی برای اومدنش نقشه کشیده بودم اما دلم برای روزای با هم بودنمون تنگ میشه ، روزایی که همه وجود مامانی رو تصاحب کرده بودی و حرف حرف شما بود، روزایی که دیگه تکرار نمیشه درست که شما چیزی از این روزا یادت نمی مونه ولی من تا آخر عمر فراموش نمی کنم که 3 فصل گلدون یه گل قشنگ بودم ....رستا گلی همه چیز برای اومدنت آماده است اینم عکس وسایل بیمارستان: