فقط 4 روز دیگه به تولد رستا خانوم مونده
اکنون که به لطف الهی و به امید خدا دخترم رستا در روزهای آینده پا به عرضه گیتی خواهد گذاشت، در پیشگاه خدای متعال قسم یاد می کنم که:
تمام سعی و تلاشم را برای رشد جسمی و شخصیتی اش به کار گیرم و در این راه از هر چه مورد نیاز است استفاده کنم.
جهان را برایش بسیار زیباتر از آنچه که هست توصیف کنم، دنیای زیبا با انسانهایی که همه دوست داشتنی و مهربان اند.
عشق به همه موجودات عالم از جمله انسان و حیوان و گیاه و ... را به او بیاموزم.
او را با خالق جهان و تمام مقدسات دنیا آشنا کنم و در انتخاب بهترین شیوه و روش زندگی به او کمک کنم.
به توانایی های او احترام گذاشته و پیوسته او را تشویق کنم و ناتوانایی هایش را بپذیرم .
برای کنجکاوی هایش اهمیت قائل شوم ، خواسته هایش را بشناسم و برای او حق خطا کردن قائل شوم.
نه در حرف و نه در عمل هیچ تبعیضی بین او و بردار یا خواهرش قائل نشوم.
همیشه و در هر حالی عاشقش باشم.
وقتی به مدرسه رفت، پا به پای او بیاموزم، در استرس ها برایش آرامش و در شب بیداری ها همراهش باشم.
هر زمان و در هر سنی نیاز به دوست و هم صحبت داشت، سنم را با او تنظیم کنم و سعی کنم درکش کنم.
در زمان انتخاب همسر و شریک زندگی اش، یار و یاورش باشم و آنقدر به او اطمینان داشته باشم که تصمیم نهایی را به عهده خودش بگذارم.
وقتی خدا او را لایق مادر شدن کرد، در تمام لحظات خوب وبد کنارش باشم، دردهایش را بفهم و برای خواسته هایش ارزش قائل شوم.
تمام اینها فقط گوشه ای از وظایف مادری من است که بدون هیچ چشمداشت و توقعی برایش انجام میدهم ...از او نخواهم خواست که مرا درک کند و در پیری و سالخوردگی عصای دستم باشد، از او نخواهم خواست که گوش به فرمان من باشد و همه ی بد اخلاقی ها من را تحمل کند.
درست است که خدا مرا پیامبر نیافرید تا بتوانم ملتی را تربیت کنم ولی من را مادر آفرید تا بتوانم پیامبری را تربیت کنم....، خداوندا من هیچ مزدی برای مادری خود نخواهم خواست، فقط از تو می خواهم تا دخترم در زندگیش به اهداف کوچک و پیش پا افتاده بسنده نکند و همواره فکرهای بزرگ و اهداف والا داشته باشد، خوبی و مهربانی را در محیط اطرافش گسترش دهد آنقدر که همه با دیدن او به یاد تو بیفتند، خیر و برکت او به بندگانت برسد و در آخر اگر من و حمید لیاقتش را داشته باشیم باقیمانده خوب و صالحی برایمان باشد.