جان من است او
عشق جان من
امروز اولین روز اردیبهشت 97 است، سال نوت مبارک عزیز مادر
چهارسالگی دنیای متفاوتی از تو به من نشان داد، لجبازی و اعلام استقلال، تقلید از حرفها و کارهای بقیه و خیلی کارهای دیگه که قبلا نبود و مختص چهارسالگی هست. البته کلاس نابغه کوچک و هوشافزایی باعث شده خیلی از رفتارهای بد قبلیتو ترک کنی، الان خیلی راحتتر با بقیه برخورد می کنه، توی پارک بازی می کنی و از بقیه بچه ها نمی ترسی و جراتت بیشتر شده، در کل یه دختر پرانرژی ولی محتاط هستی، دنیا با تو هر روزش قشنگتر از دیروزه امیدوارم سال خوبی داشته باشی
عید امسال با عمه فریده و عمو بهنام و باباجون و مامان جون و عمه الهه و عمه غزل رفتیم تهران و شمال، متاسفانه در اولین روز سفر شما مریض شدی، شما که به ندرت مریض می شی ولی ما سعی کردیم هر طور شده بهت خوش بگذره
جان و جهان من
قربونت برم اینجا شربت خواب آور خورده بودی اصلا حوصله نداشتی
دریای همیشه جذاب یکم حالتتو بهتر کرد
هر روز من با تو عیده عزیزکم