چهار ماهگیت مبارک
عزیز دلم
شما در یه روز قشنگ بهاری 4 ماهه شدی، من و بابایی هم به خاطر این روز خوب برای شما یه جشن کوچیک گرفتیم. اتفاقا اون شب عمه سحر اینا هم اومدن و جشن مارو باشکوه تر کردن
خداروشکر یک ماه بزرگتر شدی و کلی کارای جدیدتر یاد گرفتی، از همون اول که وارد چهار ماهگی شدی کار کردن با دستاتو یاد گرفتی، گاهی هم از هر دوتا دستت همزمان استفاده می کردی
مامانی از سه ماهگی برات کتاب خوندن رو شروع کرده، امیدوارم دختر کتاب خونی بشی عزیزم
از اول چهار ماهگی هم کتابای تقویت هوش 3 تا 6 ماه رو باهات کار کردم، قربونت برم خیلی دقیق نگاه میکنی ولی وقتی بی حوصله هستی یکم نگاه می کنی و بعد روتو بر می گردونی..
از نیمه های چهار ماهگیت هم حرف میزنی مخصوصا وقتی کسی باهات حرف میزنه، موقع حرف زدن هم زبونتو بیرون میاری که خیلی خوردنی و ملوس میشی....کلا تو چهار ماهگیت بزرگ شدنت رو خیلی احساس کردیم عزیزممممم
دو روز بعد از چهار ماهه شدنت واکسن چهارماهیگتو زدیم، خداروشکر اینبار خیلی بهتر بودی و زیاد گریه نکردی