رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

دختر پاییزی ما

دو ماهگیت مبارک

1393/2/6 13:31
نویسنده : مامان
271 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم دو ماهگیت مصادف بود با اولین واکسن بعد از تولدتگریه، حوالی ساعت 11 بود که رفتیم بهداشت برای واکسن، من خیلی استرس داشتم و خیلی برات نگران بودم ، شما توی خواب بودی که یه اقای بد اخلاق واکسنتو زد و جیغت رفت هوا، وای که دلم برات کباب شد...بعدا فهمیدم که نی نی هارو باید از خواب بیدار کرد بعد واکسن زد چون تو خواب شوکه می شن، بابایی رو بگو میخواست بره آقا بد اخلاقه رو بزنهعصبانی، تصمیم گرفتیم برای واکسنای بعدیت بریم یه جای دیگه، اون روز تا شب گریه می کردی ما هم مرتب روی پاهات کمپرس سرد میذاشتیم ولی شب را راحت خوابیدیخمیازه.

توی پست یک ماهگیت برنامه روزانه اتو نوشته بودم ولی الان اعتراف می کنم اصلا برنامه ی مشخصی نداری، یه روز همش خوابی یه روز دیگه اصلا نمی خوابی، ولی معمولا صبح ها خیلی بهتر از عصرها می خوابی، شبا هم که قربونت برم خیلی دختر خوبی هستی و خیلی کم بیدار میشی،دیگه من و بابا را خوب می شناسی و با نگاهت دنبال می کنی، یه خورده از لباس عوض کردن بدت میاد و گریه می کنی {#emotions_dlg.e13} . لوازم اطرافتو خیلی نگاه می کنی به خصوص عاشق تابلوهای روی دیوار هستی، یکی از سرگرمی هات دیدن پارچه های رنگارنگ و کتابای عکس داره، به خاطر همین تمام روسری های مامانی شده اسباب بازی شما، با اینکه صدای مامانی خوب نیست ولی شما از شنیدن آوازای مامانی لذت می بری، منم همش برات می خونم{#emotions_dlg.e38}

اینم چندتا عکس از دو ماهگیت عسلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

عمه سحر
3 اسفند 92 21:28
عزیزم خیلی بزرگتر و ماهتر شدی بمیرم واکسن زدی دردت گرفت
مامان
پاسخ
باباجون
4 اسفند 92 13:53
سلام عزیز خوشگلم، 10 روز ندیدمت خیلی دلم برات تنگ شده سه چهار روز دیگه میام پیشت ، خدا کنه پوست صورت و لپات خشکی نزنند چون حسابی میخوام لپاتو ببوسم .
خاله سوسن
13 اسفند 92 10:21
عزیز خاله ایشالا واکسنای بعدی دیگه درد نداشته باشی عزیزم (به قول رایان هزیزده!!!!) هی زود بزرگ شی که دیگه درد واکسنت یادت نمونه هزیزده
خاله نرگس
17 فروردین 93 15:10
الهی خاله جون بمیرم برات قشنگم نبینم جیز بشی