رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

دختر پاییزی ما

نوروز 98

1398/2/16 5:17
نویسنده : مامان
281 بازدید
اشتراک گذاری
سلام جان مادر
سال نوت مبارک
امسال ششمین نوروزی هست که با هم گذروندیم و ششمین بهار
اگرچه تو زندگی مارو سراسر بهار کردی و اینقدر زیبایی به زندگیمون دادی که هر روز برای ما نوروزه
عشق من الان که دارم این مطالب را برات می نویسم توی روستای اجدادی ما هستیم البته خونه قدیمی پدربزرگ و مادربزرگ من و بابایی با یک خونه جدیدتر تعویض شده و خیلی چیزها عوض شده ولی هنوز وقتی توی کوچه های روستا که الان دیگه آسفالت شدن قدم می زنیم به یاد روزهای خوب بچگیمون میفتیم به یاد قایم باشکها و بدو بدو کردنهامون
چند روز از تعطیلات نوروز هم به خاطر کار بابا اومدیم اینجا اون چند روز خیلی بارندگی شدیدی میومد و چون بالای روستامون یک سد خاکی هست احتمال وقوع سیل میدادن الهی بمیرم شما اونجا خیلی ترسیدی وقتی که گفتن باید خونه ها رو تخلیه کنی اول همه خانم طلا همون خرس همیشگیتو برداشتی ولی خداروشکر همه چیز بخیر گذشت ما چند روز آخر تعطیلات عید رو با باباجون و مامان جون به یزد و ابرکوه سفر کردیم واقعا سفر خوبی بود با اینکه کوتاه بود ولی خیلی بهمون خوش گذشت سیزده بدر هم توی پارکهای یزد گذروندیم فدات شم که اینقدر خوش سفر هستی عشقم
پسندها (4)

نظرات (0)