رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

دختر پاییزی ما

مهمونی سیسمونی

1392/9/18 20:35
نویسنده : مامان
1,239 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم، از وقتی که اومدی پیش ما بلکه از خیلی وقت قبل تر به فکر خریدن و درست کردن بهترین و قشنگترین چیزها برات بودم، کلاس خیاطی رفتم، بافندگی یاد گرفتم، کلی توی سایت ها دنبال مارک سرویس کالاسکه و لباس و تخت و کمد و ...گشتم که وقتی میایی با بهترین چیزها از تو پذیرایی کنم...

چون شما مهمان ویژه ما هستی که بعد از سالها ازت دعوت شده بیای و برای همیشه پیش ما بمونیماچماچماچ، بعضی چیزارو از سالها قبل برات خریدیم چون مطمئن بودیم که روی ما رو زمین نمیندازی،  از وقتی فهمیدم تو داری میای شروع کردم به اجرای نقشه های چند ساله ام، تا جایی که می تونستم برات لباس بافتم البته خاله آتنا و خاله مدینه هم بهم کمک کردن، با کمک بابایی برای اتاقت پرده و پشه بند و لوستر و قاب عکس درست کردیم، برای راحتیت قنداق فرنگی و لباس خواب دوختم، کلی با عشق برات خرید کردیم که دست بابا بهرامت درد نکنه، البته خیلی نقشه هام رو هم نتونستم عملی کنم ناراحت. اتاقت هم با کمک بابایی تا جایی که تونستیم قشنگ کردیم. حالا نوبت این بود که به خاطر این همه چیزای خوب و قشنگ یه مهمونی بدیم. تصمیم گرفتیم روز 8 آذر دور هم جمع بشیم ....توی مهمونیت مامان جون مرضیه خیلی خیلی زحمت کشید بقیه عمه ها و خاله ها هم کمک کردند و نذاشتند مامانی خیلی خسته بشه ،اگه عمه الهه، خاله افسانه و خاله فرشته بودن خیلی خیلی خوشحالتر میشدیم ناراحت.همه ی مهمونا کلی زحمت کشیده بودن و برای شما کادوهایی خوشکل خوشکل آورده بودن، دست همشون درد نکنه، خلاصه با اینکه خیلی زود گذشت ولی خیلی خیلی خوش گذشت.اینها هم کادوهای شما هستن:


این قالیچه  از طرف باباجون غلامرضا و مامان جون مرضیه

این ساعت  از طرف مامان گلی که ست اتاق شماست

اینها کادوهای خاله افسانه عزیز هست که خیلی جاش خالی بود

این کادوهای عمه سحر مهربونت

 کادو خاله مدینه عزیز

کادو خاله آتنا و النای عزیز

کادو زن دایی جان

کادوهای عمه جان الهه که خیلی جاش خالی بودناراحت

کادوهای خاله جان نرگس  ، قاب عکس رو خودش کشیده قلب

کادو عمه فریده و عمو بهنام عزیز که چند وقتی میشه نامزد کردندبغل

کادو عمه فائزه ، عمه کوچیکه مهربونماچ

کادو عمه زهرا و عمه آزاده عزیز

کادوی خاله سوسن و رایان جیگر

اینم کادوی خودم و بابا حمید مهربونت

در آخر هم عکس آقا رادمان نازنازی پسر عمه کوچولوی شما که خیلی خوردنیه اینجا 9 ماهه هست:

عکس دختر خاله النا که خیلی ذوق وسایل شما رو داشت عزیزم، اینجا 7 ساله است

متاسفانه عکس رادین، امیر مهدی ،امیر حسین و رایان 

رو نداشتم که بذارمناراحتناراحتناراحت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاله سوسن
18 آذر 92 11:33
سلام سلام صدتا سلام دختر ناز مامان ... دست مامان و بابا درد نکنه که این همه واسه دخترنازشون زحمت کشیده بودن و چیزای خوشگل و ناز واسش درست کرده بودن زودتر بیا و زیبایی اتاق خوشگلتو صدچندان کن
عمه سحر
18 آذر 92 20:14
مبارکت باشه عزیزم مامانت خیلی زحمت کشیده اتاقت واقعا قشنگ شده بسیار با سلیقه همه چیز رو اماده کرده و دست بابا جون بهرامت درد نکنه واقعا با این سیسمونی که برات خریده،زودتر بیا عشق عمه ،این اتاق بدون تو هنوز روح نداره تو بیای زیباتر میشه گل عمه
خاله اتنا
18 آذر 92 21:06
گلم عاشقتم.هنوز نیومده اینقدر دوستت داریم وقتی بیای دیگه چییییییییییییییییییییییییییی می شه.
خاله نرگس
20 آذر 92 1:10
رستاگل خاله تا چند روز دیگه بالاخره از راه می ایی و همه را حسابی خوشحال می کنی تا ان روز ثانیه ها را می شمارم اتاقتم خخخخخخخخخیلی خوشگل شده دست مامانی ات درد نکنه
عمه فرگل
21 آذر 92 16:26
مبارک باشه چه کادوهای خوشگلی مامان مهربون و بابای عزیزت خیلی زحمت کشیدن واسه این جشن و کلا واسه اتاقت..همه چیز عالیه عالی بود. همیشه دوسشون داشته باش و قدرشونو بدون
عمه الهه :)
2 دی 92 19:06
عشقم من نبودم اون روز چه کادوهای خوشگلی عمه جونم فدات شم