رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

دختر پاییزی ما

دختر فوق العاده

عزیز دل مامانی، رستای گلم هر روز زندگی ما با تو یک روز تازس، خداروشکر که تو رو داریممممم، فرشته آسمونی من تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی عزیزم امروز خواستم یکم از کارهای این روزهات بگم، ولی الان نمیدونم باید از کجا شروع کنم، اول صبح که از خواب بیدار میشی میای میشینی روی مبل روبرو تلویزیون میگی "پوپو" یعنی شیکه پویا، صبحونه خور نیستی متاسفانه، امیدوارم این کارت ادامه دار نباشه،عاشق آجرهات هستی، هربار یه چیز جدید باهاشون میسازی، من عاشق این خل...
24 بهمن 1394

رستای کوچولو

سلام دختر عزیزم چند روزی میشه که اومدیم خونه جدید و تازه اینترنت خونمون وصل شده، الان سرکار هستم و حسابی دلتنگتم، عاشقتم مامانی بی نهایت، خیلی زیاد. بیخودی نیست که متولد قشنگ ترین فصل سال هستی قشنگ روزگار من. بذار از اولین روز ماه قشنگ تولدت بگم، اول آذر بود که ما اسباب کشی کردیم، درک رفتن به خونه جدید برای شما یکم سخت بود. اولش که داشتم وسایلو بسته بندی می کردم و توی کارتن می ذاشتم، شما با تعجب نگاه می کردی و وسایلو از توی کارتن برمی داشتی و میذاشتی سرجاشون و میگفتی " سرجاش"، چون از وقتی خیلی نی نی بودی با همدیگه همه چیزرو سرجاشون می ذاشتیم و الان این برای شما خیلی سخت بود که چیزی از سرجاش برداشته میشه و میره تو کارتن، ...
18 آذر 1394

عشق بیست و دو ماهه ما

عزیز دل مامانی دومین پاییز زیبات مبارک باشه البته با تاخیر . دختر پاییزی من، پاییز برای من روزشمار تولد قشنگ توست وقتی که در هشتاد و هشتمین روزش، پا به دنیای من و بابا گذاشتی و الان دقیقا 1 سال و 10 ماه و 6 روزه که خونه ما رو بهشت کردی. هرگز آن پاییز زیبا را فراموش نمی کنم یعنی خودم را ذخیره ای که از آفتاب تابستان داشتم هیچ کس نداشت تو از باغ خرمالوهای کال آمدی و در من رسیدی هرگز آن پاییز زیبا را فراموش نمی کنم یعنی تو را رستای زیبای من، چقدر زود گذشت، شما الان 22 ماهه هستی و ذهن  من از تفسیر شیرین کارهای شما واقعا ناتوانه، اگه تموم احساسم را روی انگشتام بیارم، بدون شک صفحه کلید این لپ تاپ سالم نمی مونه. بذار ...
26 مهر 1394

رستا از یکسالگی تا امروز

عشق مامانی، شما فردا 14 ماهه میشی، خیلی سعی کردم   از شیطنتات عکس بگیرم ولی دنیای سراسر شور و هیجان شما توی هیچ عکسی خلاصه نمیشه. دخترم این روزا خیلی شیطون شدی،نمیدونم از کجا برات شروع کنم. اول بذار یکم از خصوصیاتت بگم، شما الان : 8 تا دندون خوشکل داری ، آخرین دندونت 24 بهمن در اومد. بعضی کلمه ها رو ادا می کنی مثل ماما، بابا، دد، پا، هاپو، جوجو، تاتا، دا، بده چشم و گوش و دندون و مو و شکم و بینیتو می شناسی وقتی میگم دستاتو پاک کن بهم می زنیشون، با دستمال کاغذی دهنتو تمیز میکنی بعضی وقتا هم فراموش می کنی دستمالو می خوری ، با شنیدن صدای در و تلفن خیلی هیجان زده میشی و اگه بابا خونه نباشه میگی بابا، گردش کردن و رفت...
27 بهمن 1393

رستا و یه عالمه تغییرات

دختر گلم زندگی شما از 5 ماهگی تا الان که  شش ماه و نیمه هستی خیلی خیلی تغییر کرده، ماشالا شما یک زبل خان درجه یک هستی... از 5 ماه و نیمگی با کمک دیگران می نشستی و  6 ماهه 2، 3 روزه بودی که خودت به تنهایی می نشستی...الانم مدتها می شینی تا جایی که ما فکر می کنیم کمرت خسته شده و میایم کمکت.... شما از چند روز مونده به 6 ماهگی غذا خور شدی، اول از آب برنج شروع شد و تا حالا فرنی و حریره بادوم و پوره برنج و هویجو امتحان کردی امروز هم به پوره ات سیب زمینی اضافه کردم...این عکس اولین غذاخوردنه که خیلی خوشحال بودی...   یه روز خوب یعنی 6 تیر ، بابایی برای اولین بار فهمید دندونای شما یه کوچولو در اومدند. ما خیلی خ...
12 تير 1393
1