رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

دختر پاییزی ما

کلاس زبان

1397/6/6 17:03
نویسنده : مامان
175 بازدید
اشتراک گذاری
سلام دخترک مامان
الان که برات می نویسم شما ۴ سال و ۸ ماه و چند روزه هستی و از ۴ سال و نیم زبان انگلیسی را شروع کردی، البته یکسال پیش هم ثبت نامت کرده بودم ولی به هیچ طریقی حاضر نبودی بری کلاس، امسال خیلی از سال قبل بهتر بودی ولی هنوز هم وقتی میخوای بری کلاس بهونه میاری بیشترین بهونه ای که میگیری اینه که "دلم برات تنگ میشه" حتی شبا موقع خواب هم همیشه همین بهونه رو می گیری، منم در جوابت میگم" منم دلم برات تنگ میشه ولی اصلا غصه نمیخورم چون میدونم خیلی زود همدیگه رو می بینیم"، وقتی موضوع را به خانم معلمتون گفتم نظرش این بود که "چون شما مامان مهربونی هستی و رستا هم خیلی مهربونه جدا شدن از شما براش خیلی سخته" نمیدونم حرف خانم معلم در مورد مهربونی من چقدر درسته ولی مطمینم در مورد شما اشتباه نمیکنه، یکی از جلسه های اول بود که شما حاضر نبودی به هیچ طریقی وارد کلاس بشی و میگفتی منم میخوام با شما بیام، من که خیلی مستاصل شده بودم توی اون لحظه تصمیم گرفتم روی دلم پا بذارم و به شما بگم "باید بین رفتن به کلاس زبان و نشستن روی صندلی جلوی کلاس یکی را انتخاب کنی، توی این ساعت که مخصوص کلاست هست، باید توی آموزشگاه باشی و من نمی تونم پیشت باشم " شما هم مورد دوم را انتخاب کردی یعنی نشستن روی صندلی بیرون از کلاس، منم به ظاهر شما را تنها گذاشتم ولی از پشت در نگاهت میکردم تا اخر کلاس روی صندلی نشسته بودی و حاضر نبودی بری توی کلاس، بعد از تمام شدن ساعت کلاس اومدم دنبالت و با هم رفتیم خونه جلسه بعدی دوباره همون حرفا تکرار شد ولی اینبار شما دویدی و رفتی توی کلاس و روش تربیتی من جواب داد، خانم معلمت از این کار من خیلی خوشش اومد و ازم پرسید پیش مشاور رفتین؟ من جوابش دادم : نه و توی دلم گفتم صدای قلب من بهترین مشاورمه
پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)